داستان معاملات زنجیرهای و شکست اعتماد؛ سرگذشت پنج معامله و پنج رویا
در روزگاری نهچندان دور، هنگامی که اقتصاد نیمه جان کشور هنوز کمی تپش داشت، پنج نفر با زندگیها و رؤیاهای متفاوت، سرنوشت خود را به زنجیرهای از معاملات امیدوارکننده گره زدند. همه چیز با شوق، اعتماد و اندکی بیاحتیاطی آغاز شد…
معامله خودرو به امید فروش ملک
سمیرا، زنی پرانرژی و مادر یک دختر نوجوان، مدتی بود تصمیم داشت آپارتمان زیبای خود را بفروشد و با پول آن به زندگی خود رنگی نو ببخشد. خریدار برای معامله آپارتمان پیدا شد و قولوقرارها گذاشته شد. اما سمیرا هنوز چک ملک را نگرفته بود که با تکیه بر همین وعدهها، سراغ آرش رفت و ماشین دلخواهش را خرید. برای ثمن معامله، چک صادر کرد و قول داد بهزودی تسویه میکند؛ همه چیز به پرداخت خریدار ملک وابسته بود.
خرید سوله صنعتی بر پایه وعده وصول چک خودرو
آرش، معاملهگر باسابقه خودرو و همیشه در پی فرصتهای تازه، با خیالی آسوده پول بهدستنیامده ماشین را هنوز دریافت نکرده، به سراغ معاملهای جدید رفت. او با امید به نقد شدن چک سمیرا، سولهای بزرگ را از پریسا خرید تا کارگاه تولیدی خودش را راهاندازی کند؛ معاملهای به ظاهر برد-برد، اما در عمل تماما وابسته به زنجیره قبلی.
فروش سوله و ورود به شراکت ساخت و ساز
پریسا، بانویی با آرزوهای بزرگ، پس از فروش سوله صنعتی خود به آرش، چکهای معامله را در دست داشت و به وجد آمده بود. او فوراً با اتکا به دریافت این مبالغ، سراغ امیر رفت و یک قطعه زمین برای پروژه ساختمانی جدیدش خرید. حتی یک قرارداد مشارکت پرهیجان برای ساخت ده طبقه برای روی زمین با امیر بست؛ خیال میکرد دوران جدید موفقیتهایش آغاز شده است.
خرید تجهیزات صنعتی به امید وصول پول زمین
امیر، که از شراکت با پریسا امیدوار شده بود، بین چکها و وعدههای کاری لحظهای آرام نداشت. او بخشی از پول زمین را هنوز نگرفته بود اما با اطمینان به پرداخت پریسا، تجهیزات صنعتی زیادی از ثریا خرید. چک و سفته رد و بدل شد و امیر چشم به راه سرمایه نقد نشسته بود.
فروش تجهیزات و انتظار آب شدن یخ حسابهای بانکی
ثریا، کارشناس و فروشندهی تجهیزات صنعتی، آخرین حلقهی این زنجیره بود. با عقد قرارداد فروش با امیر، او هم امیدوار شده بود که مشکلات مالیاش حل میشود و حسابهای بانکیاش رنگ رونق را میبیند. هر روز گوشی در دست و چشمانتظار دریافت پول معامله.
آغاز بحران؛ طوفان بیرحم بازار و دومینوی فسخها
اما تقدیر، همه را در لحظهای غافلگیر کرد. ناگهان آغاز جنگ و تحریمها، بازار را قفل کرد. معاملات ملکی متوقف شد، چکها پاس نشدند و سرمایهگذاریها بر باد فنا رفت. هرکس پی یکی از دیگری، پشت در بسته بانکها و دفاتر اسناد رسمی ماند.
سمیرا نتوانست ملکش را بفروشد و چک آرش را برگرداند. آرش پاسخی به وعدههای پریسا نداشت. پریسا دستش از سرمایه کوتاه شد و نتوانست بدهیاش به امیر را پرداخت کند. امیر هم در پرداخت به ثریا ناتوان شد و ثریا، آخرین نفر، ناامید و خسته چشم داشت تا شاید مبلغی وصول شود.
هجوم همه به مسیر فسخ و تقاضای خسارت
حالا هرکدام به استناد مواد قانونی از جمله ماده 230 قانون مدنی و رای وحدت رویه 805 دیوان عالی کشور مصوب 16 دیماه 1399 و نظرات مشورتی مختلف در زمینه وجه التزام و بند وجهالتزام مندرج در قرارداد، خواهان فسخ قرارداد و دریافت خسارت شدند. بازار دادخواستها و دعاوی مدنی در جریان است. همه معترض و گرفتار دورباطل معاملات معلق. هیچکس برنده نیست، اما همه مدعیاند؛ زنجیره تزلزل، تنها چیزی است که پابرجا مانده.
اما آنچه برای مردمان این سرزمین باقی ماند اینکه در دنیای ناامن و پرنوسان امروز، غرور و شجاعت برای ریسک کافی نیست. عقد قرارداد محکم، لحاظ شرط فسخ، فورسماژور و رعایت ریسک پرداختها، رمز بقای مالی است. مرکز تخصصی حقوقی داوری فکرنو همواره در کنار شما برای تضمین امنیت قراردادها خواهد بود.